مقالات




افغانستان و روسيه
روسها به تدریج وارد صحنه می شوند
روسها علاوه بر40 سال نفوذ منحصر به فرد در افغانستان، نزدیک به ده سال این کشور را در اشغال خود داشتند و رژیم دست نشانده ای را در کشور حمایت و پشتیبانی میکردند اما مدت 22 سال است که کاخ کرملین به دنبال شکست نظامی ارتش سرخ در افغانستان، این کشور را بطور کامل رها کرده است ولی حالا وضعیت تغییر کرده، امریکا و ناتو با تمام قدرت نظامی و سیاسی خود در افغانستان حضوردارند لذا برای زمامداران مسکو دشوار است که در قبال حوادث پیچیده ای که در افغانستان و در جوار حریم امنیتی روسیه جریان دارد بی تفاوت باشند و نقش یک همسایۀ تماشاگر را بازی کنند


طبیعی است که روسها نسبت به اتفاقاتی که در افغانستان روی میدهد بی تفاوت نباشند زیرا مسکو به افغانستان به عنوان حوزه نفوذ سنتی خود نگاه میکند و ازحضور وسیع نظامی غرب به این کشورکه با جمهوری های آسیای میانه هم مرزاست به شدت نگران است، به همین جهت رهبران مسکو طی سالهای اخیر بویژه پس از آشکارشدن علایم و نشانه های درماندگی غرب در جنگ افغانستان بارها از تمایل خود مبنی بر حضور اقتصادی و سیاسی فعالتر در کشورسخن گفته اند.
حدود یکسال فبل معاهده ای بین مسکو و ناتو به امضا رسید که بر اساس آن روسیه به ناتو اجازه داد برای انتقال محموله های تدارکاتی وغيرنظامی خود به افغانستان از زمین و فضای روسیه استفاده کند، امضای این توافقنامه برای ناتو اهمیت حیاتی داشت زیرا انتقال این محموله ها ازطریق خاک پاکستان به افغانستان بر اثرحملات شورشیان به تانکرهای نفتی و سیستم حمل و نقل تدارکاتی ناتو با مشکلات فزاینده ای رو به رو گردیده بود واکنون نیز این مشکلات همراه با سیاستهای باجگیرانۀ حکومت پاکستان همچنان ادامه دارد، بنابر این ناتو برای انتقال و رسانیدن محموله های خود به افغانستان به راه امن تری نیاز داشت، ایران در این زمینه به درخواست ناتو پاسخ رد داد و نخواست خود را در ماجرای پرخطر جنگ افغانستان دخیل نماید، با پاسخ منفی ایران به این درخواست تنها گزینه ای که برای ناتو باقی مانده بود روسیه بود، سرانجام روسیه پس از یک سلسله گفتگوها با مقامات ناتو به این درخواست پاسخ مثبت داد و اعلام کرد ناتو برای انتقال محموله های خود به افغانستان میتواند از زمین و فضای روسیه استفاده کند .
این پاسخ مسکو با تمام صراحتی که داشت احتیاط آمیز بود، احتیاط آمیز از این جهت که مردم روسیه، فرماندهان ارتش و رهبران کرملین هنوز پی آمد های ناگوار و افتضاح آمیز شکست در جنگ افغانستان را فراموش نکرده بودند شکستی که منجر به فروپاشی نظام کمونیستی در روسیه گردید و راه را برای سقوط امپراتوری سرخ هموار ساخت، اما روسیه در عین حال نمی خواست از قضایای جاری در افغانستان دور بماند و این بازی شطرنج را بدون آنکه نقش خود را در آن بیازماید به حریفان غربی خود واگذار نماید.
روسیه برای حضور فعالتر و ایفای نقش قدرتمندانه تر درافغانستان دلایل زیادی دارد، دلیل اول طوریکه گفته شد روسها از حضور نامحدود و جنجال برانگیز نظامی امریکا و ناتو در افغانستان نگران اند و این رویداد را خلاف منافع ملی و راهبردی روسیه میدانند، روسها دریافته اند که ناتو ممکن است دلایل و انگیزه های زیادی برای حضور نظامی خود در افغانستان داشته باشد اما تردید ندارند که یکی از این دلایل، محاصره روسیه از استقامت جنوب و از طریق قلمرو افغانستان است و این چیزیست که رهبران مسکو را نگران ساخته است، به همین علت تلاش میورزند موازی با امریکا و ناتو خود را وارد " بازی بزرگ افغانستان " کنند یعنی به کشوری وارد شوند که بیش از40 سال در آنجا حرف اول را می زدند و از بیشترین نفوذ سیاسی و اقتصادی برخورداربودند.
روسها علاوه بر40 سال نفوذ منحصر به فرد در افغانستان، نزدیک به ده سال این کشور را در اشغال خود داشتند و رژیم دست نشانده ای را در کشور حمایت و پشتیبانی میکردند اما مدت 22 سال است که کاخ کرملین به دنبال شکست نظامی ارتش سرخ در افغانستان، این کشور را بطور کامل رها کرده است ولی حالا وضعیت تغییر کرده، امریکا و ناتو با تمام قدرت نظامی و سیاسی خود در افغانستان حضوردارند لذا برای زمامداران مسکو دشوار است که در قبال حوادث پیچیده ای که در افغانستان و در جوار حریم امنیتی روسیه جریان دارد بی تفاوت باشند و نقش یک همسایۀ تماشاگر را بازی کنند . از این گذشته روسها میدانند که امریکا و ناتو قادرنیستند در یک مدت زمان طولانی در افغانستان حضورداشته باشند آنها تحمل ادامۀ این جنگ را ندارند و ناگزیراند با ایجاد یک امنیت کاذب و شکننده و " صلح مسلح " و فضای سیاسی درهم ریخته و نامطمئین، افغانستان را به حال خود رها کنند . به اعتقاد تحلیلگران وجود یک افغانستان رها شده و در حال جنگ برای کل کشورهای منطقه و ازجمله برای روسیه میتواند خطر آفرین باشد به همین جهت روسها هم از ادامۀ جنگ و بی ثباتی در افغانستان وهم از آیندۀ مبهم و تاریک این کشور نگران اند و درصدد اند با خروج نیروهای نظامی امریکا و ناتو از کشور جای پایی برای حضور خود در افغانستان داشته باشند تا از چرخش ناگهانی اوضاع به ضرر روسیه جلوگیری کنند .
دلیل دیگری که ممکن است پای روسها را به ماجرای افغانستان بکشاند خطریست که مسکو از ناحیۀ نفوذ القاعده به جمهوریهای آسیای میانه و حتی در داخل قلمرو روسیه احساس میکند.
برخی علایم و نشانه ها حاکی از آنست که طالبان و مهم تر از آنان شبکۀ تروریستی القاعده خود را آماده می سازد تا بعد از خروج امریکا و ناتو از افغانستان دوباره کنترل این کشور را در دست بگیرند، آنها براین باوراند که ناتو در جنگ افغانستان شکست خورده است و نمیتواند بیشتر از چهارسال دیگر در این کشور به جنگی که آن را باخته است ادامه دهد، طالبان، القاعده و آی اس آی از حدود یکسال به این سو برای اعادۀ حضورسیاسی خود به افغانستان بعد از خروج امریکا و ناتو از این کشور آمادگی میگیرند . در این میان روسیه که مدعی است بعد از خروج نیروهای بین المللی ازافغانستان خلاء قدرت و بی ثباتی در این کشور بوجود آمده و زمینه برای بازگشت دوبارۀ طالبان و القاعده در منطقه هموار خواهد شد به شدت نگران است ازهمین رو تلاش میکند با حضور قوی تر و پررنگ تر خود به افغانستان از وقوع این احتمال جلوگیری نماید .
ازسوی دیگر رییس جمهورافغانستان بعد از انتخاب مجدد خود به این سمت با مشاهدۀ ناکامی ها و خودسری های قوت های نظامی غرب در افغانستان نوعی " کشتی نرم " را با امریکا و انگلیس که بیش از دیگران در افغانستان نیروی نظامی دارند و بیش از دیگران در امور داخلی کشور مداخله میکنند آغاز کرده است، وی در آخرین سخنان خود در این مورد روز شنبه 10 میزان در کابل گفت نیروهای خارجی تنها برای حفظ منافع خود در افغانستان حضور دارند و هرگاه منافع شان اقتضاء کند در مدت یک ماه از افغانستان خارج میشوند، وی چند روز قبل نیز با انتقاد از عملکرد غربیها در افغانستان گفته بود افغانستان درطول 9 سال حضورنظامی امریکا و ناتو در عرصه های امنیت، بازسازی و انکشاف هیچگونه تغییری نکرده است، وضعیت کاملا مثل سالهای گذشته است . آقای کرزی خطاب به مردم افغانستان گفت خارجیها این کشور را آباد نمی کنند و تا کنون هیچ کاری در این راستا انجام نداده اند . دلسردی و نا امیدی رییس جمهور افغانستان از کشورهای غربی که روز تا روز در حال قوت گرفتن است باعث گردیده است تا وی به قدرتهای منطقه ای روی بیاورد، ایران، هند، چین و روسیه مهم ترین کشورهایی اند که رییس جمهور افغانستان در رویکرد جدید منطقه ای خود به آنها نگاه میکند .
مسکو با استفاده از این رویکرد منطقه ای آقای کرزی به حضور فعالتر در افغانستان ابراز تمایل کرده است .
این یکی از بازی های دنیای سیاست است که روسیه در دهه 80 میلادی با تجاوز نظامی خود به افغانستان عامل بی ثباتی در افغانستان و منطقه گردید ولی اکنون روند اوضاع به گونه ایست که برخی از کارشناسان و سیاسیون منطقه مدعی اند که مسکو با حضور مجدد خود به افغانستان و جلوگیری از احیای دوبارۀ حاکمیت طالبان در این کشور میتواند نقش یکی از عوامل ایجاد کنندۀ ثبات و امنیت را در این منطقه از جهان بازی نماید . کارشناسان اقتصادی درافغانستان میگویند روسیه در طول سالهای نفوذ خود در افغانستان بیش از 90 پروژۀ بزرگ زیربنایی در این کشور احداث کرد در حالیکه امریکا و مجموعۀ کشورهای غربی درمدت 10 سال حضور گستردۀ خود در کشور نتوانستند حتی یک پروژۀ اساسی و زیربنایی را در افغانستان تأسیس و فعال نمایند                                                                                            .blackwill_partitionafg

'اجازه دهید افغانستان تجزیه شود'




به گزارش جاودان به نقل از تلگراف، مشاور اسبق امنیت ملی امریکا هشدار داد که به افغانستان اجازه داده شود تا در امتداد خطوط قومی تجزیه گردد؛ در این صورت ناتو میتواند که نیروهای خود را از افغانستان خارج کرده، اعلام کند که طالبان در منطقه مرکزی خود شکست نمی خورند.
رابرت بلاک ویل، معاون "کاندالیزا رایس" از سال 2003 تا 2004 در سمت مشاور امنیت ملی، قرار است که امروز دوشنبه در سنخنرانی خود در مرکز تحقیقاتی استراتیژیک در لندن خواستار «تغییرات جدی» در اهداف جنگ امریکا در افغانستان شود.
وی به روزنامه دیلی تلگراف گفت که سیاست افزایش نیروها از دو سال به اینسور برای ایجاد ثبات در افغانستان رو به شکست است، و به توجه به شماری کشته شدگان در این جنگ ما قیمت گرانی را می پردازیم. 
وی گفت: "طالبان در این جنگ در حالت برنده شدن هستند، و ما در شکست خوردن. آنها روحیه قوی دارند، و به شورش خود ادامه می دهند. طرح A یا الف رو به شکست است، ما باید طرح B یا ب را روی دست گرفت."
وی در ادامه افزود: "اجازه بدهید که تا طالبان در مناطق پشتون ها در جنوب و شرق افغانستان حکومت کنند، در غیر آن امریکا و متحدین باید قیمت به مراتب بیش از حد را برای جلوگیری آن بپردازند."
آقای بلاک ویل گفت که در رویکرد غرب در افغانستان در یک دهه گذشته «اشتباهاتی بی حد» وجود دارد. برجسته ترین تغییر در سیاست امریکا بعد از حوادث 11 سپتامبر سال 2001، از نابودی القاعده در افغانستان بر تخریب طالبان و نسب یک حکومت دیموکراتیک در کابل بود.
وی در ادامه افزود: "نتیجه این بود که امریکا برای هر گروپ برآورد شده ی 100 نفری القاعده مستقر در افغانستان، 1000 عسکر امریکایی را با مصرف سالانه ی 100 میلیارد دالر متحمل گردد."
آقای بلاک ویل معتقد است که ایلات متحده نه تنها به دنبال دفاع از مردم غیر پشتون باشد، بلکه پایگاه های خود را از جنوب افغانستان نیز تخلیه کند.
"با پذیرش اینکه طالبان حق حکمرانی را در کندهار و سایر مناطق پشتون نشین دارند، امریکا میتواند در صورتی طالبان را در جنوب تهدید کند که آنها اجازه دخول به تروریستان القاعده دهند و یا اینکه آنها دست دارزی به سمت شمال افغانستان کنند."
همچنان وی می افزاید: "آیا چقدر مردم بر این معتقد اند که کندهار مرکزی برای تمدن غرب است؟ هدف دخول ما در افغانستان کنترول کندهار نیست."
"اولویت ما پیش از حمله در افغانستان بر این بود تا طالبان دست از حمایت  القاعده در افغانستان بکشند، نه تغییر رژیم. اداره اوباما هم می گویند که هدف جنگ در افغانستان از میان بردن القاعده است."
به گفته ی وی، در کنار استراتژی منحرف شده، «فساد مطلق» دولت رئیس جمهور حامد کرزی امیدواری های ناتو را برای جلوگیری از رشد مجدد طالبان پس از شکست در سال 2001 تحت تاثیر قرار داد.
"اگر قرار باشد که ما پیش از سال 2015 افغانستان را ترک کنیم، در مرحله ی که ما معتقد شویم که اهداف امنیتی خود را کسب کردیم، این خبر در واقع برای جهادیست ها در سراسر دنیا انگیزه داده، تا نیروی رادیکال و خشونت آمیز اسلامگرایان افراطی خود را جمع و رشد دهند."
در اخیر وی می افزاید: "این خود دلالت بر این خواهد کرد که ما نتوانستیم که به حل و فصل اخلاقی، و سیاست شکیبایی، آنچه را که ما خود به عنوان امری ضروری برای امنیت ملی توصیف کرده بودیم، نائل گردیم."
 قومگرايی را به گفتگو های صلح بردند!





با آنکه جزئیاتی از مذاکره دو روزه طالبان پاکستانی و "طالبان دولتی _ افغانی" در کابل به رسانه ها درز نکرده است، ولی نام و هویت چهره های مذاکره کننده می تواند برای همه سر نخی باشد در این راستا. پدیده صلح افغانستان برای همه مردم و همه اقوام ساکن این سر زمین ضروری و مهم می باشد. حالا همه می دانند، زمان آن گذشته است که در روند تعیین سرنوشت افغانستان برای حال وآینده، کسانی بیايند و خط کشی کنند تا کسانی در دوسوی خط جدا بمانند. در واقع در باره سرنوشت صلح و جنگ، همه باشنده گان این سرزمین(بدون تبعیض) بایدتصمیم بگیرند. هیچکس را برکسی دیگر و قومی را بر قوم دیگر مزیت وبرتری نیست و اگردر جریان هرگونه گفتگو و مذاکره ای پیرامون سرنوشت کشور، یکی از اقوام این سر زمین دور نگهداشته می شود، خیانت بزرگیست و می تواند نشانه ای از تمامیت خواهی و قلدر منشی یک قوم بر اقوام دیگر باشد.
هرچند همه می دانند که مجالس تحمیلی و فرمایشی که در آن بیگانگان با در نظر داشت منافع خود بر گزار کنند نمی توانند برای حل مسأله جنگ و صلح افغانستان کار ساز باشد، با آنهم دیده می شود که در مذاکرات دو روز اخیر در کابل حتی به رسم تفنن نیز نماینده گان و مذاکره کننده گان از سایر اقوام کشور نادیده گرفته شده است. در واقع طالبان دولتی ما با طالبان و سازنده گان طالبان در کابل مذاکره نموده اند و معلوم می شود کسانی که در پشت سر این باند بازی ها هستند، سایر باشنده گان افغانستان را به رسمیت نمی شناسند.
دولت کرزی اگر خود را جدا از این مذاکرات می داند از چه رو برای این اجلاس دسیسه ساز و فتنه پرداز که می خواهد مشتی آدم کش، قاتل وزمین سوز و خانه ویران کن ، متحجر و دگم اندیش را در قدرت کنونی دولت افغانستان شریک سازد، امنیت می گیرد و آنان را پاسبانی می کند؟
اگر دولت این مذاکرات را حمایت می کند ، چرا لازم ندیده است که در میان مذاکره کننده گان دوسه تن از اقوام دیگر کشور نیز سهم می داشتند تا اگر به گونۀ نمادین هم بود، نمای مشارکت در آن تمثیل می شد. این نمایش مضحک به خوبی نشان می دهد که پاکستان با قوت تمام می کوشد تا به شیوۀ دیگری از شرایط موجود بهره گیری کند.
طالبان بیش از پشتون ها به اقوام دیگر افغانستان زیان رسانیده اند و اگر چنانکه بار دیگر به قدرت برسند، این باربا دندان های تیز شده تری به جان مردم ما خواهند افتاد.
اینگونه مذاکره با طالبان در حالی که عمال آی اس آی، آنرا (با درد و اندوه) در کابل رهبری می کند، نه تنها جرقه های آتش جنگ را خاموش نمی کند بل آنرا به گونه های دیگری تند تر و شعله ورتر میسازد.
از یاد نبرید که مردم دیگرآن مردمان چشم و گوش بسته و زبان در کام فرو داده چهل و پنجاه سـال پیش نیستندکه زانوان حزن در بغل بگیرند و ناظر باشند که کسانی می آیند و آنها را به کنیزی، غلامی و مزدوری و سپاهی گری می گیرند.
ما دیگر چشم و گوشهای مان باز است و با هوشیاری و تدبر تمام در حالی که اوضاع را از نزدیک می نگریم، به فکر خود و آینده فرزندان خود نیز هستیم وهر گونه صلحی که با توطئه پاکستانی ها و طالبان دولتی نکتایی پوش بر ما تحمیل شود، مورد قبول نیست.
هیچ کسی در این کشور بیخبر نمانده است که طالبان در پنج سال حاکمیت سیاه خود در افغانستان چه کردند؟ این زخم اگر بر پیکر بودا نشسته است، هنوز بر تاکزاران شمالی و روستا های بامیان و غور و ده و قشلاق های خواجه غار و قریه های بلخ و جوزجان و میمنه و ده ها جای دیگر این سرزمین دهان باز کرده و التیام نیافته است.
لازم است هر گونه مذاکره و گفتگویی پیرامون سرنوشت حال و آینده کشور ما آنگونه برگزار شود که در آن هرقوم و تباری جایگاه خودرا بیابد ورنه:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است